به مناسبت روز جهانی زن هشتم مارچ
كتاب: نقش و جایگاه زن در حقوق اسلامى، ص 17
نویسنده: سید محمد حسین فضل الله
به اعتقاد ما هیچ فكرى به صرف اینكه «كهن» است و هیچ راه و مسیرى از آن رو كه در گذشته پیموده است، قداست ندارد.تقدس فقط از آن «حقیقت» است كه قائل شدن به چارچوب زمانى خاصى براى آن بىمعناست.حقیقت، مولود «حیات» است و از این رو «نبوت» و پیامبرى، در معناى دینى خود در واقع حقیقتى است كه در ظرف زمانى «گذشته» تبلور یافته است.پیامبر در باور ایمانى ما، انسان همه ادوار «حیات» است و به برهه خاصى از زمان اختصاصى ندارد، گر چه خورشید وجود او نیز مانند هر انسان دیگر در قطعهاى از زمان، تابیدن گرفته و سپس به خاموشى گراییده است.
در مقام گفتگو هیچ بحثى، حرمت شرعى ندارد
از این رو، همه چیز را جز حقیقتى كه در گذشته ظهور كرده است، مىتوان به بحث و گفتگو نهاد، در این میان «نص» كه نمىیابد بدان به مثابه شىاى ثابت نگریست، استثناء نیست .زیرا شاید حروف و أشكال «متن» ثابت باشد اما این ضرورتا بدان معنا نیست كه مفهوم و مقصود آن هم ثابت و ایستا و بى تحرك است.بعضى از مردم در فهم معنا و مقصود «متن» ، «فرهنگ لغت» را حلال مشكلات مىشمارند و سخت بر آن تكیه مىكنند.به عكس كسانى نیز هستند كه شرایط پیرامونى منفى را كه زائیده مقطع زمانى و مكانى خصوصى است، در نظر مىگیرند و پیوند آن متن را با تاریخ یا ارتباط تاریخ را با متن مىكاوند و از اینجاست كه میان این دو گروه، اختلاف نظر پدید مىآید.برخى، در جستجو و كشف اشارتهاى فراقاموسى با مردم همراه مىشوند و از متن زندگى آنان الهام مىگیرند، چون بدیهى است كه زبان، [تنها] تكواژههاى قاموس نیست و كلمات [همچون موجودات زنده] در مسیر تاریخ انسان زندگى مىكنند و همگام با بسیارى از تنوعها و دگرگونیهاى انسان تحول مىیابند و از این رو، نمىتوان همه این جوانب معنایى را در فرهنگلغت، سراغ گرفت.بر این مبنا شاید همیشه حاجتمند باشیم كه بیش از آنكه در متون لغت به دنبال فهم مفردات «نصوص زبانى» برآئیم براى فهم دقیق فكر و اندیشه مورد نظر تلاش كنیم [كه ممكن است بخشى از آن در قوامیس لغت مغفول عنه واقع شده باشد] ؛ چه، فضاى ذهنى و احساسات و آرزوهاى شخصى كه واژههایى را به كار مىبرد و غالبا گفتنى نیست و امكان ظهور نمىیابد، همه داخل در معناى آن واژگان است.
مبناى قرائت ما از نقش و جایگاه زن در حقوق اسلامى
از این رهگذر، در قرائتى نوین از جایگاه زن در حقوق اسلامى ناچار باید با اتكاء بر پایگاهى معین، حركت خود را آغاز كنیم، زیرا هر فعالیت حقوقى، ناگزیر از شناخت مبانى آن نظام حقوقى، مىآغازد.از این رو، مىپرسیم: آیا براستى در اسلام در عمق معناى انسانیت كه تشریع و قانون گذارى دینى از آنجا نشأت گرفته است، «زن» یا «مرد» بودن موضوعیت دارد؟ و آیا از این حیث، تفاوتى میان انسانیت زن و مرد مىتوان در نظر آورد؟
من بر آنم كه در این میان، زن بودن و مرد بودن را اصولا مطرح نمىتوان كرد.انسان از نفسى واحد آفریده شده است:
الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها
ترجمه: او كه شما را از نفسى واحد آفرید و همسر او را هم از او پدید آورد (نساء/1) .
واژه «زوج» در لغت هم شامل مرد است و هم زن.نفسى واحد وجود دارد كه «زوجیت» در همان دایره معنا و تجسم مىیابد و پدیدآورنده وحدت در عین «كثرت» است.این نفس واحد همانطور كه زن و مرد را در جلوههاى جسمانى متفاوت ظاهر ساخته و این خود نشان دهنده قابلیت تنوع آن نفس است، همچنین مىتواند سلوك و رفتارهاى متفاوتى را به نمایش بگذارد.در تكوین و آفرینش یك نفس آفریده شده است و هیچ دوگانگى در این زمینه به چشم نمىخورد.روى این اصل، مىتوان دریافت كه تشریع الهى و آسمانى به یك اندازه زن و مرد را شامل مىگردد.هنگام زندگى انسان در بهشت و پیش از هبوط او به زمین، زن و مرد هر دودر كنار هم حضور داشته و شیطان آنان را بالسویه فریفته است:
انى لكما لمن الناصحین
ترجمه: من از خیر خواهان شما هستم (اعراف/21) . «فاكلا منها» ترجمه: آنگاه از آن [میوه ممنوعه] خوردند (طه/121) .مشكل [نافرمانى از امر خدا] از «آدم» سرچشمه نگرفته بود كه «حواء» را [در خوردن از شجره ممنوعه] بفریبد یا حواء سبب از راه به در شدن آدم گردد .بلكه ضعف درونى «بشر» باعث شد كه در این كژ راهه با هم همراه شوند؛
و خلق الانسان ضعیفا
ترجمه: انسان، ناتوان آفریده شده است (نساء/28) .در قرآن «ضعف» ، ضعف زن نیست بلكه صفت نوع انسان است كه گاه سبب دچار شدن او به اشتباه و خطا مىگردد و زمینه انحراف او را فراهم مىكند.پس از هبوط آدم و حوا به زمین، خداوند، آنان را مخاطب قرار داده فرمود :
اما یأتینكم منى هدى فمن تبع هداى
ترجمه: آنگاه اگر رهنمودى از من براى شما آمد، كسانى كه از رهنمودم پیروى كنند... (بقره/38) .از این رو مىتوان گفت: در اسلام، مبدأ تشریع همان وحدت نفس انسانى است كه گویاى این اندیشه است كه مشكلات انسان از یك دست است و از این رو، راهكارهاى حل آنها نیز باید همگون باشد؛ اگر بپذیریم كه ماهیت انسان، متنوع و چند گونه است، طبیعى است كه مشكلات او نیز نشانههائى از این تنوع و تكثر را با خود به همراه داشته باشد و در نتیجه تأثیر خصوصیت هر بخش از این اجزاء متنوع را در زوایاى گوناگون شاهد باشیم، اما باید توجه داشت كه همه آنها ـ از هر نوع ـ نشانى از یك واقعیت دارند و در مجرایى واحد قرار مىگیرند .
یكسان بودن زن و مرد در قبال احكام شرعى
در قرآن كریم هیچ حكمى از احكام شرعى را نمىتوان یافت كه تنها به زن یا مرد اختصاص داشته باشد.در چارچوب كلى مسؤولیت دینى پارهاى مسائل اثباتى وجود دارد كه خداوند از مردم ـ از زن و مرد ـ طلبیده است كه بدان پایبند باشند و مسائل دیگرى نیز هست كه جنبه نفىاى دارد و وظیفه همه است كه آنها را ترك كنند.قرآن كریم در سوره احزاب از عناصر اثباتى در عرصه مسؤولیت دینى اینگونه سخن مىگوید:
ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتاتو الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاكرین الله كثیرا و الذاكرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما
ترجمه: بیگمان مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبر و مردان و زنان درستكار و مردان و زنان شكیبا و مردان و زنان خاضع و مردان و زنان صدقه بخش و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خدا را بسیار یاد مىكنند، خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداشى عظیم آماده ساخته است (آیه 35) .
سؤال اینجاست كه در این آیه مبارك، آیا میان زن و مرد، تفاوتى در زمینه ارزشهاى دینى هست؟ ارزشهاى دینى و پاداشى اخروى و دعوت كتاب آسمانى قرآن در زمینه پایبندى به ارزشها در مورد زن و مرد، یكسان مطرح شده است:
و ما كان لمؤمن أو مؤمنة اذا قضى الله و رسوله امرا أن یكون لهم الخیرة من أمرهم
ترجمه: و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و پیامبرش امرى را مقرر كردند، آنان را در كارشان اختیار [و چون و چرایى] باشد (احزاب/36) .
همین طور قرآن كریم در گفتگو از عمل آدمى مىفرماید:
انى لا اضیع عمل عامل منكم من ذكر او انثى
ترجمه: من عمل هیچ صاحب عملى را از شما ـ چه زن و چه مرد ـ بى پاداش نمىگذارم (آل عمران/195) .
الزانیة و الزانى فاجلدوا كل واحد منهما مائة جلدة
ترجمه: زن و مرد زنا كار، را هر كدام صد تازیانه بزنید (نور/2) .
و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما
.ترجمه: دستان مرد و زن دزد را بزنید (مائده/38) .
در جاى دیگر در قالب تمثیل مىخوانیم:
و ضرب الله مثلا للذین كفروا امرأة نوح و امرأة لوط كانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا و قیل ادخلا النار مع الداخلین و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأة فرعون اذ قالت ربى ابن لى عندك بیتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمین و مریم ابنة عمران...
ترجمه: خداوند درباره كافران مثلى مىزند و آن همسر نوح است و همسر لوط كه در حباله دو بنده از بندگان شایسته ما بودند سپس به ایشان خیانت كردند و آن پیامبران در برابر امر و عذاب الهى چیزى را از آنان باز نداشتند و به آنان گفته شد كه همراه وارد شوندگان، وارد آتش دوزخ شوید و نیزخداوند در مورد مؤمنان مثلى مىزند و آن همسر فرعون است كه گفت: پروردگارا براى من در نزد خودت، خانهاى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او رهایى بخش و از قوم ستم پیشه نجاتم ده و نیز مریم دختر عمران را (مریم/12ـ 10) .در این تصویر كلى كه قرآن كریم در این آیات ارائه كرده است زن ناشایستى كه در اعمال و رفتار خویشتن، تن به عوامل ضعف وجودى خویش سپرده است به مثل كافرانى است كه از نقاط سوء اخلاقى باید بپرهیزد و زن شایستهاى كه از توان بىاعتنایى و پشت كردن به فضا و شرایط فاسد جامعه خوش برخوردار است و به تمامى جنبههاى مثبت در عمل پایبند مانده است، به مثل، همان زنان و مردانى است كه ایمان به خدا در دل و جان آنان ریشه دوانده است. [در آئین پاك اسلام] هیچ اصل فكرى وجود ندارد كه در باب مسؤولیت و نتایج آن، مرد را بر زن مقدم شمارد.با دقت در آیه 13 از سوره مبارك حجرات:
یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم
.ترجمه: اى مردم ما شما را از یك مرد و یك زن آفریدیم و شما را به هیأت اقوام و قبائلى در آوردیم تا با یكدیگر انس و آشنائى یابید.بیگمان گرامىترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شما است، مىتوان دریافت كه مسأله اساسى «انسان» است و هیچ فرقى میان آنان از حیث پایبندى عملى به اصول ارزشى به چشم نمىخورد، مگر آن كه سطوح مختلفى در زمینه عمل به آن موازین در بین آنان بتوان یافت.بنابر این، اصل و اساس، همان انسانیت انسان است كه حقوق مخصوصى را به هر كدام از زن و مرد بخشیده است.
پاسخگوئى به بعضى اشكالات
دیدگاه فقهى و حقوقى ما در مورد زن، بر پایه این طرز تلقى استوار است كه گمان مىكنیم تصویر صحیحى از مفهوم انسانیت را نمایش مىدهد.حال به طرح بحث و گفتگو راجع به پارهاى مسائل كه ممكن است برخى از مردم به آنها به مثابه «اشكال» در عرصه مباحث حقوقى اسلام نگاه مىكنند مىپردازیم: 1ـ «
الرجال قوامون على النساء
» ترجمه: مردان بر زنان تسلط دارند (نساء/34) .شاید برخى گمان برند این «قوامیت» چندان فراگیر است كه همه چیز را در چتر خود مىپوشاند و در نتیجه همیشه مرد، در مرتبه نخستین مىنشیند و سرپرست و ناظر بر امر زن است و زن همیشه انسان درجه دوم است.تلقى ما چنین رنگ و بوئى ندارد، بلكه بر آنیم كه قوامیت مطرح در این آیه صرفا به حوزه مسائل زناشویى و خانوادگى اختصاص دارد، زیرا در ادامه آن مىخوانیم:
بما فضل الله بعضهم على بعض و بما أنفقوا من اموالهم
ترجمه: زیرا خداوند بعضى از انسانها را بر بعضى دیگر برترى بخشیده و از آن رو كه مردان از اموال خویش [براى زنان] خرج مىكنند (نساء/34) .تنها جایى كه وظیفه مرد است كه به لحاظ مرد بودن مسؤولیت خرجى دادن زن را به لحاظ زن بودن بر گردن بگیرد، در دایره زوجیت است، زیرا مسؤولیت «پدر» در زمینه تقبل مخارج فرزندان، در مورد پسر و دختر یكسان است و تأمین مخارج دختر را از آن رو به عهده دارد كه «فرزند» اوست نه یك موجود «زن» .
ولایت نیز اگر چه از آن مردان است، ولى «ولایت» بر تمام مردم اعمال مىشود و نه «فقط» بر زنان.پیامبر، امام و ولى فقیه به یك نسبت بر مردان و زنان ولایت دارند.از این رو مىتوان گفت: تنها مسألهاى كه به مرد و زن بودن عنایت شده است مسأله ازدواج است. «قوامیت» نیز اساسا به [ارجحیت وجودى] «شخصیت» شخص «قوام» ارتباطى ندارد بلكه صرفا به شخصى برمىگردد كه مسؤولیت اداره خانواده بر عهده اوست، زیرا در هر حال، این مسؤولیت فقط باید به یكى از زن و مرد محول گردد و اصولا معقول نیست كه بر عهده هر دو نفر آنان گذاشته شود.بر این اساس و نظر به پارهاى خصوصیتها كه اختلاف جنسیت میان زن و مرد پدید آورده است، ولایت [و قوامیت]، مسؤولیت مرد قلمداد شده است.
جلوه برخى از این خصوصیتها را مىتوان در ویژگیهاى جسمانى و صفات روحى و نفسانى و وظیفه خرجى دادن مرد ملاحظه كرد.
راستى اگر پذیرش مدیریت و اداره امور فرد دیگر، نشانه كمبود انسانیت طرف مقابل باشد، بطور كلى زیر بار مدیریت هیچ كس مىتوان رفت؟ !
این یك مسأله، موضوع دیگر شبههاى است كه در مورد آیه 228 از سوره مبارك بقره مطرح مىشود :
و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجة
ترجمه: به گمان ما «درجه» كه در این آیه از آن سخن رفته است، صرفا به برخىحقوق اشاره دارد كه در دایره مسائل زوجیت «حق» اختصاصى مرد است.حق طلاق سرآغاز همه این حقوق است .به این ترتیب، ناگفته خود پیداست كه از این «درجه» ارجحیت مقام و ارج انسانى اراده نشده است، بلكه مراد از آن حقى است كه در جنبه اجرائى مسائل درون خانوادگى، به مرد اختصاص دارد.مسأله دیگرى كه در این باب مطرح مىتوان كرد همان مسأله ارث است كه بحث و گفتگوى بسیار برانگیخته است:
للذكر مثل حظ الأنثین
(نساء/11) ترجمه: كه خواه و ناخواه با مسأله «دیه» (خونبها) پیوند مىخورد.سؤال این است كه آیا اختصاص نصف حق الارث مرد به زن، از این مقوله ناشى نمىشود كه «زن» نصف مرد است و كمال انسانى را فقط در وجود مرد، مىتوان نظاره كرد؟ طبعا این گمان، پندار ناصحیحى بیش نیست زیرا ـ جز در پارهاى موارد اندك شمار ـ تمام مسؤولیتهاى كه مرد بر عهده دارد بر دوش زن نیز سنگینى مىكند.از این رو مىتوان گفت: زن به مثابه انسانى كامل در قبال اعمال و رفتار خویش، درست به اندازه مرد، در برابر اعمال خویش مسؤول است.پس وجه این تفاوت در چیست؟ شرکت فنی و مهندسی رفاه گسترافغانستان...برچسب : نویسنده : 6engineerrahimi0 بازدید : 220